اندیکاتور میانگین متحرک چیست؟
تحلیل تکنیکال یکی از متداولترین روشهای تحلیل بازار، به خصوص برای سرمایهگذاران بورسی است. در این روش تحلیلی، از اندیکاتورهای مختلفی برای رسم نمودار حرکات سهام استفاده میشود. یکی از این اندیکاتورها، اندیکاتور میانگین متحرک یا مووینگ اوریج است. این اندیکاتور با تمرکز بر حذف نوسانات قیمتی، به سرمایهگذاران کمک میکند تا متوسط قیمت سهم مورد نظر را کشف کنند و همین ویژگی، اندیکاتور میانگین متحرک را به یکی از پرکاربردترین اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال تبدیل کرده است.
اندیکاتور میانگین متحرک در بورس چیست؟
اندیکاتور میانگین متحرک (Moving Average)، در دسته اندیکاتورهای دنبالهرو و رونده قرار دارد که پس از رسم، حرکتی مشابه نمودار قیمت را نمایش میدهد. در نام این اندیکاتور از کلمه «میانگین» استفاده شده است. به بیان ساده ما زمان میانگین گرفتنِ مثلا 5 عدد، آنها را با هم جمع و سپس بر تعدادشان (یعنی عدد 5) تقسیم میکنیم و عدد حاصل میانگین آن 5 عدد قبلی خواهد بود. برای مطالعه بیشتر در رابطه با اندیکاتورها اینجا کلیک کنید.
حال در اندیکاتور میانگین متحرک هم همین اتفاق میافتد. ابتدا باید یک بازه زمانی برای بررسی سهم مورد نظر انتخاب کنیم. سهم در این مدت (مثلا 30 روز) قیمتهای مختلفی را تجربه کرده است. این قیمتها مشابه همان اعدادی هستند که با یکدیگر جمع میشوند و در نهایت مجموع آنها تقسیم بر تعدادشان یعنی 30 خواهد شد. البته در اندیکاتور میانگین متحرک، نتیجه در قالب یک نمودار خطی قیمت نمایش مییابد. در تصویر زیر ما سه دوره زمانی 50 روز، 100 روز و 200 را انتخاب کردهایم. نتیجه با سه خط سبز، مشکی و قرمز قابل مشاهده است.
انواع اندیکاتور میانگین متحرک
اندیکاتور میانگین متحرک یا همان اندیکاتور مووینگ اوریج در تحلیل تکنیکال، به دو نوع ساده و نمایی تقسیم میشود. اندیکاتور میانگین متحرک ساده، همان نوعی است که در قبل به توضیح آن پرداختیم. در حقیقت اندیکاتور میانگین متحرک بر اساس میانگین گرفتن قیمتها در بازه زمانی مشخص شکل گرفت و با توجه به ایراداتی که بر این روش وارد شد، کارشناسان بورسی حالت تکمیلی دیگری به این اندیکاتور افزودند و شکل اصلی اندیکاتور را «ساده» و حالت تکمیلی را «نمایی» نامیدند.
اندیکاتور میانگین متحرک ساده (Simple Moving Average)
اندیکاتور میانگین متحرک ساده (SMA) یک مدل میانگین متحرک است که استفاده از روش اندیکاتور میانگین متحرک ساده (SMA)، بسیار آسان است و به همین سبب طرفداران زیادی دارد. برای محاسبه میانگین قیمت ساده، شما میتوانید بر اساس استراتژی معاملاتی، از قیمتهای باز یا بسته، بالاترین یا پایینترین قیمت استفاده کنید. اما کارشناسان بورسی در نظر نگرفتنِ روند حرکت سهم را ایراد اصلی این روش میدانند. به عبارتی ما در محاسبه میانگین متحرک ساده، تفاوتی بین حرکت صعودی و نزولی قائل نمیشویم و تنها به قیمتها توجه میکنیم.
برای مثال اگر قیمت سهمی در روز نخست 100 تومان و در روز پایانی 400 تومان باشد، میانگین این دو عدد میشود 250 تومان و حرکت سهم صعودی بوده است. حال برعکس این موضوع را در نظر بگیرید، یعنی قیمت در روز نخست 400 تومان و در روز پایانی 100 تومان است، نتیجه میانگین باز هم 250 تومان میشود ولی حرکت نزولی بوده است.
فرمول میانگین متحرک ساده:
تعداد روزها / (مجموع قیمت کل روزهای بازه زمانی) = فرمول محاسبه قیمت در اندیکاتور میانگین متحرک ساده
کارشناسان بورسی روند حرکت سهم را موضوعی مهم تلقی میکنند و معتقدند که برای تصمیمگیری درباره سهام، باید دلایل روند حرکتی استراتژیهای سرمایهگذاری فرمولی نیز مدنظر قرار بگیرد. بنا بر این تفکر، اندیکاتور میانگین متحرک ساده مورد انتقاد قرار گرفت و شکل دومی از آن با در نظر گرفتن روند حرکت ترسیم شد که به آن میانگین متحرک نمایی میگوییم.
اندیکاتور میانگین متحرک نمایی (Exponential Moving Average)
اندیکاتور میانگین متحرک نمایی (EMA) نیز یک مدل میانگین متحرک نمایی است و روشی است که در آن برای قیمتهای اخیر اهمیت بیشتری قائل میشویم. در این اندیکاتور ما با توجه به دوره زمانی که انتخاب کردهایم برای قیمتها وزن در نظر میگیریم و هر قدر دوره زمانی کوتاهتر باشد، وزن قیمت روزهای اخیر بیشتر خواهد شد. فرمول محاسبه اندیکاتور میانگین متحرک نمایی به شرح زیر است:
فرمول میانگین متحرک نمایی:
EMA قبلی + (ضریب فزاینده * (EMA قبلی – قیمت فعلی)) = میانگین متحرک نمایی فعلی (EMA)
همچنین برای محاسبه ضریب فزاینده باید تعداد روزها را با عدد 1 جمع و سپس بر عدد 2 تقسیم کنیم. برای درک بهتر از فرمول و مثال زیر استفده کنید:
2 / (1 + تعداد روزها) = ضریب فزاینده
محاسبه ضریب فزاینده برای 10 روز برابر است با: (11 = 1 + 10) و (5.5 = 2 / 11). پس در فرمول محاسبه اندیکاتور میانگین متحرک نمایی برای 10 روز، به جای ضریب فزاینده از عدد 5.5 استفاده میکنیم.
تفاوت اندیکاتورهای میانگین متحرک ساده و نمایی
تفاوت اندیکاتورهای میانگین متحرک ساده و نمایی در توجهی است که به موضوع «زمان» میشود. استفاده از اندیکاتور میانگین متحرک نمایی با توجه به وزن بیشتری که برای روزهای اخیر قائل است، تغییرات قیمت (چه صعودی و چه نزولی) را برای سهامدار پررنگ میکند. اگرچه تعداد زیادی از تحلیلگران این موضوع را پوئنی مثبت تلقی میکنند اما ایراداتی هم به آن وارد است و مهمترین ایراد، تصمیمات عجولانه سهامداران در زمان استفاده از اندیکاتور میانگین متحرک نمایی است.
به عبارتی در روش SMA روند حرکت در نظر گرفته نمیشود و سهامدار نوسان قیمت را امری عادی میداند، بنابراین برای انجام معامله صبوری بیشتری به خرج میدهد. اما در روش EMA تغییر روند اهمیت دارد و فرد پس از مشاهده تغییر، در زمان کوتاهی باید برای انجام معامله تصمیم بگیرد.
انتخاب اندیکاتور میانگین متحرک ساده یا میانگین متحرک نمایی
انتخاب اندیکاتور میانگین متحرک ساده یا میانگین متحرک نمایی تا حد زیادی به استراتژی سرمایهگذاری فرد بستگی دارد. درست است که اندیکاتور میانگین متحرک نمایی در ادامه اندیکاتور میانگین متحرک ساده و برای تکمیل آن شکل گرفت، اما به هر حال نمیتوان آن را در تمامی اوقات روش بهتر برشمارد.
به همین دلیل است که میگوییم بهترین راه برای انتخاب روش SMA یا EMA، توجه به استراتژی معاملاتی هر سهامدار است. برای معاملهگرانی که به طور روزانه در بازارهای پر چالش فعال هستند و معمولا استراتژی بلندمدت برای سهامداری اتخاذ نمیکنند، اندیکاتور میانگین متحرک نمایی گزینه دقیقتری محسوب میشود. این افراد نگهداری سهام را چندان مطلوب نمیدانند و چالش اصلی آنها «زمان ورود به سهم» و «زمان خروج از سهم» است و همانطور که در قبل ذکر شد اندیکاتور EMA روی موضوع «زمان» تمرکز زیادی دارد. بنابراین اندیکاتور میانگین متحرک نمایی برای سرمایهگذاران با استراتژی کوتاهمدت پیشنهاد خوبی است.
در طرف مقابل سهامدارانی هستند که با استراتژی بلندمدت وارد بازارهایی مانند بورس میشوند. برای این افراد فراز و فرود سهام امری عادی است. در استراتژی بلندمدت، ما میدانیم که زمان اصلاح بازار، قیمت احتمالا کاهش خواهد یافت و سهم به ارزش حقیقی خود میرسد و پس از مدتی مجددا روند جدیدی را آغاز میکند. پس سعی نمیکنیم سهم را در بالاترین حد خود و قبل از اصلاح بازار بفروشیم. بدیهی است که در این استراتژی استفاده از انتخاب اندیکاتور میانگین متحرک ساده گزینه خوبی خواهد بود.
در روش SMA ما وزنی برای زمان قائل نمیشویم، یعنی هر تغییر قیمت را میپذیریم و بر نتیجهای که در بلندمدت بدست آمده است تمرکز میکنیم و معتقد هستیم که هر سهمی در آینده، مجددا خود را تکرار خواهد کرد. با توجه به این تصور، اندیکاتور میانگین متحرک ساده، گزینه خوبی برای سهامداران با استراتژی بلندمدت به حساب میآید.
مهمترین کاربردهای اندیکاتور میانگین متحرک
مهمترین کاربرد اندیکاتور میانگین متحرک یا مووینگ اوریج در تحلیل تکنیکال، تعیین روند نمودار و نمایش حمایتها و مقاوتهای پنهان است. در مورد تعیین روند حرکت نمودار بدیهی است که اگر جهت حرکت خط رو به بالا باشد، قیمت سهم روند صعودی دارد و اگر جهت حرکت خط رو به پایین باشد، قیمت سهم روند نزولی را طی میکند.
یکی دیگر از کاربرد میانگین متحرک در تعیین روند نمودار، زمانی است که ما دو بازه زمانی را با یکدیگر مقایسه میکنیم. مثلا در تصویر زیر نمودار بازه زمانی 30 روزه و 60 روزه برای یک سهم رسم شدهاند.
در این تصویر خط میانگین متحرک 30 روزه بیشتر اوقات بالاتر از خط میانگین متحرک 60 روزه رسم شده است و در این مدت قیمت، روند صعودی طی کرده است. اما در انتهای بازه زمانی خط نمودار بلندمدت بالاتر از خط نمودار کوتاهمدت قرار میگیرد که به معنای کاهش قیمت سهم است. این دقیقا زمانی است که سهامدار با استراتژی کوتاهمدت برای ورود یا خروج از سهم تصمیم میگیرد و سهامدار با استراتژی بلندمدت با توجه به در نظر گرفتنِ اصلاح قیمت، مدت بیشتری در سهم باقی میماند.
دگر کاربرد میانگین متحرک، نمایش حمایتها و مقاوتها روی نمودار است. معمولا سیگنال بازگشت روند سهم، از روی نمودار قیمت بدست میآید. اما متاسفانه گاهی در بخشهایی از نمودار قیمت، نشانههای بازگشت روند برای سهامداران ملموس نیست و در این زمان اندیکاتور میانگین متحرک نقش تکمیلی را ایفا میکند. به عبارتی اندیکاتور میانگین متحرک در تحلیل تکنیکال، نقاط حمایت و مقاومتی که در نمودار قیمت پنهان ماندهاند را به تصویر میکشد.
سخن آخر
اندیکاتور میانگین متحرک یا اندیکاتور مووینگ اوریج (Moving Average)، با توجه به سادگی و پرکاربرد بودن، بسیار مورد توجه تحلیلگران تکنیکال است. اگرچه همه تحلیلگران تاکید بر بکارگیری چندین روش و تصمیمگیری بر مبنای مجموع نتایج حاصل از محاسبات را دارند، ولی به هر حال سرمایهگذاران بسیاری هستند که با بکارگیری چند اندیکاتور ساده، معاملات خود را مدیریت میکنند. با توجه به این موضوع سعی کردیم که در این مقاله اندیکاتور میانگین متحرک و انواع آن را برای شما شرح دهیم.
سوالات رایج میانگین متحرک
میانگین متحرک، یکی از ابزارهای تحلیل تکنیکال است که با دو نوع میانگین متحرک ساده (SMA) و نمایی (EMA) شناسایی میشود. برای کمک گرفتن از این میانگین، سرمایهگذار بازه زمانی مدنظر (مثلا 10 روز، یک ماه یا حتی چند ساعت) را انتخاب و با توجه به صعودی یا نزولی بودن نتیجه، آینده سهم را پیشبینی میکند. در میانگین متحرک ساده، قیمتهای بازه انتخابی با هم جمع و بر تعداد روز تقسیم میشود.
تعداد روزها/(p1+p2+p3)= میانگین متحرک ساده (SMA)
برا محاسبه میانگین متحرک نمایی، بعد از انتخاب بازه زمانی، SMA را بدست میآوریم. سپس ضریب هموارسازی را طبق فرمول (2/(بازه زمانی مورد نظر+1)) محاسبه و در فرمول زیر قرار میدهیم:
… و )(((تعداد روز + 1)/فاکتور هموارسازی)-1) * EMA دیروز( + (((تعداد روز +1) / فاکتور هموارسازی) * ارزش امروز سهم) = میانگین متحرک نمایی (EMA)
آموزش سیو سود در بورس – راهنمای نحوه تشخیص بهترین زمان فروش سهم
سیو سود در بورس چیست ؟ بسیاری از معامله گران و فعالان بازارهای مالی مانند بورس بیشتر اوقات نمی دانند که در چه زمانی باید از سهم و یا دارایی که خریداری کرده اند، خارج شوند و آن را به فروش برسانند و یا در اصطلاح سود خود را سیو کرده و از معامله بیرون آیند! در این مطلب ما قصد داریم تا در خصوص آموزش سیو سود در بورس صحبت کنیم و ببینیم اصلا سیو سود در بورس به چه معناست و فرمول سیو سود در بورس به چه صورت است و چگونه باید سیو سود کرد؟ درست است این مقاله در خصوص آموزش سیو سود در بورس هستش، ولی در حقیقت این مقاله آموزشی به نوعی همان راهنمای نحوه تشخیص بهترین زمان فروش سهم میباشد که در خصوص معنی سیو سود در بورس و به صورت کلی آموزش سیو سود در بورس هم صحبت خواهد کرد. بنابراین اگر میخواهید بدانید سیو سود در بورس یعنی چی و بهترین زمان برای فروش یک سهم چه زمانی است، این مطلب بهترین راهنمای شماست.
آموزش سیو سود در بورس
کم شدن ریسک در معامله گذاری های سهام بورس یکی از حائز اهمیت ترین استراتژی های معامله به حساب می آید که همه معامله گران از این استراتژی ها اطلاع دارند. سیو سود یکی از راهکارهای محدود کردن ریسک به شمار می رود که فرمول خاصی را داراست. افراد پیش از سرمایه گذاری با یادگیری چندین تکنیک خاص از قبیل سیو سود قادر خواهند بود از زیان مازاد در این سرمایه گذاری ها جلوگیری نمایند. البته درست است که آموزش هایی مانند تحلیل بنیادی و تکنیکال و یا دیگر آموزش های بازار بورس میتواند افراد را در مورد بهترین زمان فروش سهام یاری کنند و موجب شوند افراد خرید و فروش هوشمندانه ای در سهام داشته باشند، ولی بعضی از مسائل مانند تغییر سیاست های آنی اقتصادی و یا ایجاد شرایط محیطی متفاوت موجب خواهد شد تا خرید سهام مطمئن همچنان از ریسک بالایی برخوردار باشد.
درصورتی که تمایل دارید تا از خدمات ۲۵ درصد تخفیف کارمزد در بورس، مشاوره خرید، آموزش های رایگان بورسی و … بهره مند شوید میتوانید از طریق لینک زیر اقدام به ثبت نام رایگان نمایید.
در راستای محدود کردن ریسک موجود در خرید و فروش سهام شرکت های کوچک و متوسط بهترین راهکار ممکن سیو سود در بورس خواهد بود، اما به صورت کلی معنی سیو سود در بورس چیست و استراتژی های سیو سود بر اساس دیدگاه زمانی کدام است یا به عبارتی نحوه سیو سود چگونه است؟ ما در این مطلب آموزشی بنا داریم روش سیو سود در بورس و بهترین زمان سیو سود در بورس و نکات مهمی که در هنگام سیو سود باید به آن توجه کنید را عنوان کنیم، لذا در ادامه با کد بورسی همراه باشید.
سیو سود در بورس چیست ؟
سیو سود در حالت عامیانه یعنی رسیدن به سود ذهنی منتج شده از روابط بنیادی و تکنیکال. با رسیدن به این میزان رشد قیمت سخت اتفاق می افتد و در نتیجه دیگر نیازی به صبر اضافی و طمع در خرید سهام نیست و بهترین گزینه فروش سهام در این حالت است. این کار موجب خواهد شد تا معامله گر با بیش ترین میزان سود ممکن سهم را به فروش برسانید. بهتر می دانید که بازار بورس درگیر نظرات و علایق افراد است، ولی پس از سیو سود مناسب و رسیدن به هدف قیمتی، استراتژی زمانی شما حرف اول را می زند.
در نظر داشته باشید که چنانچه اهداف بلند مدت دارید بهتر است سود و اصل سرمایه را با هم نگهداری کنید و منتظر بمانید تا در آینده سود کلانی با رشد شاخص های اقتصادی نصیب شما شیود، ولی چننانچه به فکر سرمایه گذاری در بازارهای دیگر هستید یا قصد دارید سهام شرکت های دیگر را امتحان کنید، تنها سرمایه اصلی را سیو کرده و با فروش سود در نقطه حمایتی دیگر وارد شوید و به فکر گسترش سبد سرمایه خود باشید. تنوع در سبد سرمایه یکی از کلیدی ترین مباحث آموزش بورس می باشد.
استراتژی سیو سود در تایم فریم های مختلف
در روش های سیو سود در ابتدا استراتژی و دیدگاه زمانی خود از خرید سهم را مشخص کنید که شامل ۳ تایم فریم زیر می باشد :
تایم فریم کوتاه مدت : در این استراتژی افراد سهام خریداری شده را در بازه زمانی ۳ هفته تا ۳ ماه انتخاب می کنند و در نتیجه در این بازه باید برای فروش آن تصمیم گیری نمایند، ولی به منظور پیدا کردن زمان مناسب سیو سود، باید از ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده نمایند. بر اساس دو ابزار حمایت و مقاومت می توان برای خرید و فروش سهام اقدام کرد. بعد از استفاده از این دو ابزار بر روی سهام مورد نظر، خرید سهم بر روی حمایت سهم انجام شده و فروش آن بر روی مقاومت انجام خواهد شد.
تایم فریم میان مدت : سرمایه گذاری میان مدت بازه زمانی ۲ ماه تا ۶ ماه را شامل می شود. برای افرادی با این دیدگاه دو راه پیش رو است؛ اولین راه مناسب افراد با ریسک پذیری متوسط است. این افراد باید سود سهام را به فروش برسانند و اصل سرمایه را نگهدارند. دومین راه مخصوص افراد با ریسک پذیری پایین است که در این روش اصل سرمایه به فروش می رسد و با نگهداری سود سیو سود صورت می پذیرد. یکی از جزئیات مهم در این دیدگاه این امر است که افرادی که بنا دارند سهام را نگهداری کنند و از آینده مثبت سهام باخبر هستند، با تاکید بر روی نقطه حمایت می توانند همچنان سهام مورد نظر را بخرند.
تایم فریم بلند مدت : این دیدگاه زمانی بازه ۶ ماه تا ۱ سال را شامل می شود. با خرید چنین سهمی باید تریدرها بدانند که نوسانات قیمتی کوتاه مدت در سیو سود تاثیری ندارد و می توانند با اندکی صبر در طولانی مدت به هدف قیمتی خود دست پیدا کنند. در این حالت فروش سهم اصلا رخ نخواهد داد و افراد در بلند مدت سیو سود قابل توجهی خواهند داشت در کنار این که اصل سرمایه آن ها نیز ارزش ذاتی بالایی می یابد.
استراتژی های مختلف در آموزش سیو سود در بورس
چنانچه نمی خواهید به این ۳ استراتژی سیو سود عمل کنید، میتوانید از استراتژی های دیگر اقدام کنید :
- در صورتی که سهم به مقاومت رسید، اما از روند آن مطمئن نیستید یک پله سیو سود کنید، بدین معنی که نصف آن را به فروش برسانید و اگر در ادامه سهم نزولی شد و ریزش کرد باید سهم را در نقاط حد ضرری ک برای خود تعیین کرده بودید به فروش برسانید.
- در صورتی که سهم مورد نظر شما قفل در صف خرید بود و روند آن صعودی بود سهم را به فروش نرسانید تا زمانی که صف خرید آن بریزد، بعد از ریزش صف خرید میتوانید اقدام به سیو سود سهم خود کنید.
- وقتی که در یک سهم سود خوبی کسب کرده اید و به هدف قیمتی که تعیین کرده بودید رسیدید، میتوانید سودی که حاصل شده است را نگهداری کرده و با سهم بمانید تا به اهداف بلندمدت خود برسد و یا این که کلا سهم را بفروشید و همچنین می توانید سرمایه اصلی خود را سیو کرده و وارد سهم جدید شوید و آن را در نقاط حمایتی خریداری کنید.
فرمول محاسبه سیو سود در بورس
به غیر از سه استراتژی که پیش تر اشاره کردیم، استراتژی های دیگری برای سیو سود در بورس وجود دارند که می توانید از آن ها بهره بگیرید که در واقع یکی از کلیدی ترین فرمول های حفظ سیو سود توجه به صف خرید سهام مورد نظر محسوب می شود. در این صورت که سهام در صف خرید قفل بوده و همچنان روند صعودی را طی کند، عاقلانه است سهم را به فروش نرسانید. پس از ریزش صف خرید می توان در این زمان برای به سیو سود سهم اقدام کرد.
دومین راهکار حفظ سیو سود وقتی است که سهم به مقاومت برسد، ولی از روند آن مطمئن نبودید، می توانید یک پله سود خود را ذخیره کنید. برای این کار نصف سهام را به فروش برسانید و سپس منتظر روند سهام باقی مانده باشید. چنانچه سهام روند نزولی داشت با رسیدن به حد ضرر خود برای فروش آن اقدام نمایید. در همچین زمان هایی سود حاصل از فروش سهام باقی مانده امکان دارد قیمت خرید را جبران کند. به هر حال ریسک این استراتژی اندکی بیشتر خواهد بود.
چه زمانی برای سیو سود در بورس مناسب است؟
زمان سیو سود اغلب زمانیست که ما به آینده سهم خوش بینیم، ولی بنا به بنیادی یا تکنیکال نگران کاهش ناگهانی قیمت هستیم یا به علت نیاز مالی تصمیم به فروش مقداری از آن گرفته ایم.
نکات مهم در آموزش سیو سود در بورس
- همواره در سهامی سیو سود انجام دهید که رشد و سود خوبی را حاصل کرده و سهامی را در اولویت سیو سود قرار بدید که بیش از حد معمول استراتژیهای سرمایهگذاری فرمولی رشد را تجربه کرده باشد.
- وقتی که حقوقی سهمی را عرضه میکند و یا به صورت کلی تزلزل زیادی در سهم دیده می شود، سیو سود میتواند گزینه خوبی پیش روی سهامداران باشد.
- می توانید در طی چند روز سیو سود کنید. برای مثال یک روز ۳۰ درصد، روز بعدی ۳۰ درصد، روز بعدی ۴۰ درصد تا به صورت کلی از سهم خارج شوید و یا اینکه میتوانید در یک روز نصف و در روز دیگر نصف بعدی سهم را به فروش برسانید.
- زمانی که اخبار منفی از شرکت منتشر شد سیو سود میتوان گزینه مناسبی باشد.
- وقتی که می بینید نقدینگی در حال خروج از سهم یا به صورت کلی از بازار است، حتما به فکر سیو سود باشید.
- در بازارهایی که رشد سریعی دارند و طمع زیادی در آن وجود دارد، سیو سود استراتژی منطقی خواهد بود.
- فروش سهام در سطح جدید قیمت که در آن قیمت سهام تثبیت می شود یک روش محافظه کارانه برای سودگیری از فروش سهام به حساب می آید.
- استفاده از نمودارهای قیمتی می تواند ابزار مناسبی برای تعیین جهت چرخش و تخمین روند آتی قیمت باشد و در استراتژی سیو سود توجه به این نکته خالی از لطف نیست.
- علاوه بر خود سهم، کل بازار نیز می تواند در تعیین نقطه سیو سود نقش داشته باشد.
- بهتر است سهامی که از نظر بنیادی دچار افت شده را سیو سود کنیم، مثل نشانه های ضعف در فروش محصولات شرکت و یا رشد سودآوری در سهم.
- همیشه مراقب وضعیت صنعت باشید و با اولین نشانه های ضعف در روند سودآوری صنعت و با افت شاخص صنعت به دنبال سیو سود باشید.
- انجام افزایش سرمایه های زیاد به وسیله شرکت، می تواند باعث رقیق شدن و ضعف سهم گردد و اگر قصد شرکت در مجمع فوق العاده سهم برای افزایش سرمایه را ندارید، بهتر است سیو سود کنید و از سهم خارج شوید.
- فروش گسترده یک سهام خاص از طرف سرمایه گذاران نهادی، می تواند حتی در صورت ارزنده بودن سهم، باعث افت شدید قیمت آن شود، پس اگر آن سهم را دارید می توانید سیو سود کنید و در نقطه پایین تر قیمتی که وضعیت سهم مناسب شد، مجددا اقدام به خرید آن سهم کنید.
نتیجه گیری و کلام پایانی
حال دیگر فهمیدیم که سیو سود در بورس یعنی چی و می توان گفت که یکی از روش های فروش سهام سیو سود است و سیو سود یعنی زمانی که سهامدار در سهمی تا مقدار مدنظر خود سود کرد، آن را به فروش می رساند تا ریسک از دست دادن سودی که کسب کرده را کاهش دهد و این ساده ترین معنی اصطلاح سیو سود به شمار می رود. به زبان ساده سیو سود کردن به یعنی رسیدن به سود ذهنی و یا از نظر قوانین بنیادی و تکنیکال رسیدن به سطحی که رشد قیمت بعد از آن بعید به نظر می رسد. لازم به ذکر است که بهتر است معامله گر در این حالت از طمع دوری کرده و با سود از سهم خارج شود و سهم را به فروش برساند.
چه زمانی برای سیو سود مناسب است و چگونه تشخیص دهیم که بهترین زمان برای سیو سود چه زمانی است؟ همان طور که گفتیم، زمان سیو سود معمولا زمانیست که ما به آینده سهم خوش بین هستیم ولی به هر دلیلی اعم از بنیادی یا تکنیکال نگران کاهش ناگهانی قیمت هستیم یا به دلیل نیاز مالی تصمیم به فروش مقداری از آن گرفته ایم. همچنین همیشه در خاطر داشته باشید که زمان مناسب سیو سود زمانی است که معامله گر همچنان به آینده سهام دید مثبتی دارد و انتظار افزایش قیمت را دارد.
به عنوان آخرین نکته در خاطر داشته باشید که در هنگام خروج نقدینگی از سهم یا به صورت کلی بازار و همین طور زمانی که رشد بازار سریع و فراتر از حد ممکن است و طمع در بازار احساس می شود، بهترین استراتژی معاملاتی، سیو سود و خارج شدن از سهم است.
بنابراین اگر قصد سرمایه گذاری در بورس را دارید، بد نیست به آموزش سیو سود در بورس هم بپردازید و در تایم فریم های مختلف سیو سود داشته باشید. حالا دیگر متوجه شده اید که معنی سیو سود در بورس چیست و سیو سود در بورس به چه معناست و امیدوارم که این موضوع را کاملا متوجه شده باشید و در نظر داشته باشید که اگر سوال و یا ابهامی دارید، از بخش ارسال نظرات که در ادامه مشاهده می کنید، با ما و سایر کاربران سایت کد بورسی به اشتراک بگذارید.
استراتژی نفوذ در بازار (Market Penetration) چیست و چه مزایا و معایبی دارد؟
شرکتها و استارتاپهای نوپا همیشه به دنبال به دست آوردن سهم بازار هستند. اما این کار به همین سادگی نیست، زیرا بازار در حال حاضر پر از رقبایی است که به کسی اجازه ورود و ایجاد اختلال و تقاضا و عرضه را نمیدهند. در این شرایط، شرکتهایی که رشد با ریسک کمتری را میخواهند، میتوانند استراتژی نفوذ در بازار (Market Penetration Strategy) را در نظر بگیرند.
ما در این مقاله در مورد استراتژی نفوذ در بازار، نحوه محاسبه، انواع و جوانب مثبت و منفی آن صحبت خواهیم کرد.
استراتژی نفوذ در بازار چیست؟
استراتژی نفوذ در بازار یکی از چهار استراتژی رشد است که در شبکه گسترش محصول/بازار به نام ماتریس آنسوف (Ansoff Matrix) توضیح داده شده است. سه استراتژی دیگر شامل توسعه بازار، توسعه محصول و متنوعسازی است.
استراتژی نفوذ در بازار با رشد فروش محصول فعلی به بازار فعلی با تغییر محصول، رشد شرکت را رقم میزند. شرکتها از استراتژی نفوذ برای گسترش کسب و کار و مشتریان خود استفاده میکنند.
به عنوان مثال، یک شرکت وقتی محصول جدیدی را در بازار فعلی برای هدف قرار دادن بخش دیگر بازار عرضه میکند، از استراتژی نفوذ در بازار پیروی کرده است.
میتوانید نفوذ در بازار را از دو طریق درک کنید: یا به عنوان یک فعالیت یا معیار اندازهگیری. این اندازهگیری در مورد تجزیه و تحلیل فروش محصول جدید مربوط به کل بازار مشتری است.
تعریف نفوذ در بازار به عنوان معیار اندازهگیری
نفوذ در بازار به عنوان معیار اندازهگیری، ارزیابی میزان فروش یک محصول نسبت به کل بازار تخمین زده شده برای آن محصول است که به صورت درصد بیان میشود. این به عنوان نرخ نفوذ در بازار نیز شناخته میشود.
چگونه نرخ نفوذ در بازار را محاسبه کنیم؟
حال سوال این است که چگونه نرخ نفوذ در بازار را محاسبه کنیم. میتوانید آن را با پیروی از فرمول ساده زیر بدست آورید.
نرخ نفوذ بازار = تعداد کل مشتریان/اندازه بازار هدف × ۱۰۰
اگرچه فرمول ساده است، اما دانستن اندازه دقیق بازار چالشبرانگیز میباشد. بازار هدف محصولاتی مانند نرمافزار میتواند کل دنیا باشد. هرچه اطلاعات دقیقتری در مورد جمعیت هدف بدست آورید، محاسبه دقیقتری نیز خواهید داشت.
نرخ نفوذ در بازار مناسب چیست؟
نرخ نفوذ مناسب بازار به TAM (کل بازار هدف) و دستهبندی محصول شما بستگی دارد. اگر از بازار هدف خود مطمئن هستید، مقادیر را در فرم فوقالذکر قرار دهید و نرخ نفوذ در بازار به دست میآید.
میانگین ضریب نفوذ در بازار برای محصولات عادی مصرفی در محدوده ۲٪ تا ۶٪ قرار دارد و برای محصولات تجاری از ۱۰٪ تا ۴۰٪ رتبهبندی میشود. شما باید میزان نفوذ در بازار محصول خود را با نرخ متوسط مقایسه کنید تا تفاوت را ببینید. اگر ضریب نفوذ محصول شما در بازار کمتر است، سعی کنید آن را بهبود ببخشید.
به عنوان مثال، میزان نفوذ در بازار جهانی برندهای تلفنهای هوشمند مانند اپل، سامسونگ، هواوی، اوپو و شیائومی به ترتیب ۲/۱۹٪ ، ۴/۱۸٪ ، ۲/۱۰٪ و ۷٪ است.
تعریف نفوذ در بازار به عنوان یک فعالیت
نفوذ در بازار به عنوان یک فعالیت (ماتریس آنسوف را در زیر ببینید) فرایند رفتن به یک بازار موجود با یک محصول که در آن محصولات فعلی یا مشابه دیگر وجود دارند و گرفتن سهم بازار از سایر شرکتهای رقیب است. این مورد به عنوان استراتژی نفوذ در بازار نیز شناخته میشود.
ماتریس آنسوف
اصطلاح نفوذ در بازار (به عنوان یک فعالیت) از ماتریس آنسوف میآید که در سال ۱۹۵۷ توسط ایگور آنسوف ساخته شد، که به شرکتها کمک میکند تا استراتژیهای خود را برای رشد آینده برنامهریزی کنند.
ماتریس آنسوف یک ماتریس ۲×۲ است که چهار استراتژی مختلف برای رشد کسب و کار را نشان میدهد که در آن یک شرکت یا وارد یک بازار جدید یا موجود میشود و یا دارای محصولات جدید یا موجود است.
استراتژی نفوذ در بازار و SaaS
استراتژی نفوذ در بازار ریسک کمی را به همراه دارد و یک استراتژی ایدهآل جهت رشد کسب و کار برای استارتاپهای SaaS است که بوت استرپ هستند یا تمایلی به سرمایهگذاری زیاد در استراتژیهای رشد پرخطر ندارند.
به بیان ساده، استراتژی نفوذ در بازار وسیلهای برای برنامهریزی این مسئله است که چگونه در یک بازار در حال حاضر پر رونق که محصولات مشابه در آن وجود دارد، میتوان رشد کرد و با جلب مشتریان رقبای خود سهم بازار را بدست آورد.
قرار گرفتن در یک بازار مستقر کاری امن است، زیرا به این معنی میباشد که در این زمینه نیاز به محصولات وجود دارد. با این حال، برای رقابت و رشد در کنار شرکتهای موجود، مستلزم اجرای قوی استراتژیهای مربوط به موقعیت محصول، قیمتگذاری، تجربه کاربر و بازاریابی است.
انواع استراتژیهای نفوذ در بازار با مثال
شرکتها از روشها و تکنیکهای زیر برای اجرای استراتژیهای نفوذ در بازار استفاده میکنند.
اصلاح محصولات موجود
در اینجا اصلاح محصول موجود به این معنی است که شما با اتخاذ استانداردهای بهتر اعلام میکنید کیفیت محصول را بهبود خواهید بخشید. این به پیشرفت قابل توجهی نیاز ندارد؛ اما تحسینبرانگیز است. به این ترتیب یک کسب و کار میتواند مشتریان خود را برای مدت طولانی نگه دارد و آنها را مجبور به خرید محصول خود کند.
مثال
FMSI (Financial Management Solution, Inc) یک شرکت آمریکایی است که خدمات مالی اطلاعات و عملکرد را به افراد و کسب و کارها ارائه میدهد. این شرکت میخواست در طی چند سال درآمد خود را دو برابر کند و سهم بازار را افزایش دهد.
FMSI برای درک بهتر نیازها و خواستههای مشتریان، بازار هدف خود را بررسی کرد. این شرکت قبل از تصمیمگیری، دو سال به جمعآوری اطلاعات در مورد چگونگی تأمین بهتر نیازهای مشتریان پرداخت.
جمعبندی
استراتژی نفوذ در بازار شامل تمرکز بر فروش بیشتر کالا به بازار موجود برای دستیابی به سهم بیشتری از بازار و به دست آوردن مشتریان رقبا است.
با برنامهریزی استراتژیک حول قیمتگذاری، رقبا، افزایش تلاشهای تبلیغاتی و ایجاد هرگونه تغییر لازم در محصول، میتوانید سهم بازار خود را افزایش داده و به تدریج بر بازار تسلط یابید.
کاروکسب دورههای آموزشی متنوعی را در حوزههای تحلیل کسبوکار، هوش تجاری، مدیریت فرایند، مدیریت پروژه، مدیریت چابک و . برگزار میکند. جهت آشنایی با دورههای آموزشی کاروکسب از تقویم دورههای آموزشی بازدید نمایید.
استراتژی معاملاتی موفق چیست و چگونه آن را طراحی و ارزیابی کنیم؟
فرقی نمی کند که شما در بازار بورس یا بازار فارکس تازه کار هستید یا یک معامله گر حرفه ای می باشید، در هر صورت برای موفقیت در بازارهای مالی به یک استراتژی معاملاتی موفق نیاز دارید؛ چرا که بدون استراتژی معاملاتی دیر یا زود با مشکل مواجه خواهید شد و ممکن است متضرر هم بشوید. به همین دلیل در این مقاله زند تریدرز نکات مهمی را در ارتباط با طراحی یک استراتژی معاملاتی موفق برای شما آورده است. لطفا همراه ما باشید.
استراتژی معاملاتی چیست؟
ممکن است بارها این اصطلاح را شنیده باشید اما دقیقا ندانید که منظور از داشتن استراتژی معاملاتی چیست؛ همه ی آنچه در یک استراتژی معاملاتی قرار می گیرید به شما کمک می کند تا به هدف اصلی خود برای سرمایه گذاری و معامله گری برسید و آن حفظ سرمایه شما و رسیدن به سود می باشد.
شما از طریق تدوین یک استراتژی معاملاتی می توانید در شرایط بحرانی بازار هم بهترین تصمیم گیری را برای خرید و فروش انجام دهید.
استراتژی معاملاتی شامل فاکتورهایی است که عبارتند از :
- تشخیص جهت کلی حرکت بازار
- تعیین حدود سود و ضرر
- تعیین تایم فریم کاری
- داشتن برنامه برای مدیریت ریسک
- و …
در ادامه این موارد را به اختصار توضیح خواهیم داد.
چرا به استراتژی معاملاتی نیاز داریم؟
هدف هر سرمایه گذار در بازارهای معاملاتی این است که به یک سرمایه گذار موفق تبدیل شود. همانطور که می دانید، بازار بورس یک بازار پر ریسک است و تصمیم گیری درست در شرایط مختلف بازار به این بستگی دارد که شما یک استراتژی معاملاتی مدون و مکتوب داشته باشید.
به این دلیل که در شرایط پر نوسان بازار بورس، روزهایی وجود دارد که جو بازار هیجانی است و در این شرایط تصمیم گیری برای خرید یا فروش بسیار سخت می شود. بنابراین لازم است که در مواقع این چنینی، معامله گران به استراتژی معاملاتی خود رجوع کنند و طبق آنچه تدوین نموده اند، تصمیم گیری صحیحی داشته باشند. بنابراین داشتن یک استراتژی معاملاتی موفق بسیار لازم و ضروری است.
چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟
یک استراتژی معاملاتی موفق چند فاکتور اصلی دارد. با درک این فاکتورها شما می توانید یک استراتژی معاملاتی را به درستی طراحی کنید.
شما چه نوع معامله گری هستید؟
قبل از هر اقدامی لازم است مشخص کنید که شما چه نوع معامله گری هستید و با توجه به روحیات تان چه نوع معاملاتی را بیشتر مایلید که انجام دهید. به طور مثال معاملات اسکلپ، معاملات روزانه و کوتاه مدت، معاملات بلند مدت و … .
تشخیص جهت کلی حرکت بازار
شما باید بتوانید تشخیص دهید که در زمان انجام معامله جهت حرکت بازار صعودی است یا نزولی. اینکه شما بتوانید روند حرکت بازار را تشخیص دهید، به شما کمک خواهد کرد که تصمیم گیری درستی داشته باشید که در آن موقعیت بازار، فروشنده باشید یا خریدار!
برای تعیین جهت حرکت کلی بازار و نقاط ورود بازار نیز نیاز به دانستن تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال خواهید داشت.
تعیین حدود سود و ضرر معاملات
در واقع لازم است که قبل از اقدام به هر نوع معامله ای، میزان سود و ضرر معامله را مشخص کنید و با به دست آوردن نسبت سود به ضرر، به معامله وارد شوید. در این مورد لازم است که این نسبت به صرفه و عقلانی باشد.
در تعیین مقدار سود و ضرر در معاملات لازم است که هم در تعیین سود عقلانی فکر کنید و هم میزان ضرر حداقل میزان ممکن باشد.
مشخص کردن بازه زمانی یا تایم فریم
مشخص کردن بازه زمانی قانون خاصی ندارد و این کاملا به شما و شخصیت شما بستگی دارد. چنانچه جز آن دسته افرادی هستید که تمایل دارید در بازه زمانی کوتاه به سود برسید، می توانید در معاملات روزانه بازار شرکت کنید و به صورت ساعتی معاملات را زیر نظر داشته و اقدام کنید.
اما چنانچه شغل دیگری هم دارید و به انجام معاملات بلند مدت علاقه مند هستید می توانید بازه های زمانی 1 الی 3 ساله را هم برای رسیدن به سود مشخص کنید.
مدیریت ریسک
مدیریت ریسک یکی از مهم ترین فاکتورها در تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق می باشد. به هر ترتیب در بازار بورس و سایر بازارهای معاملاتی، ریسک وجود دارد. این که شما بتوانید به درستی به مدیریت ریسک بپردازید، کمتر متضرر خواهید شد.
پس از این که استراتژی معاملاتی خود را طراحی کردید، به منظور حصول اطمینان از عملکرد صحیح آن می توانید آن را ارزیابی کنید. در ادامه شما را با اصول ارزیابی استراتژی معاملاتی آشنا خواهیم کرد. پس همچنان همراه ما باشید.
ارزیابی استراتژی معاملاتی
یک بخش بسیار مهم از معامله گری در فارکس این است که شما بتوانید استراتژی معاملاتی خود را ارزیابی کنید. به این ترتیب شما می توانید به میزان موفقیت نسبی استراتژی معاملاتی خود پی ببرید. مراحل ارزیابی این استراتژی را در این بخش توضیح داده ایم، این مطالب را با دقت مطالعه کنید.
جمع آوری داده های بازار
مهم ترین نکته این است که شما قبل از اقدام به بررسی عملکرد استراتژی خود، اطلاعات کافی از بازار در دست داشته باشید.
این اطلاعات می تواند مربوط به گذشته بازار باشد و یا انجام معاملاتی که اخیرا ثبت شده؛ اما در هر صورت لازم است که داده ها را به اندازه کافی جمع آوری کنید؛ هر چه اطلاعات بیشتری داشته باشید، استراتژیهای سرمایهگذاری فرمولی نتایج ارزیابی شما دقیق تر به دست خواهد آمد.
تناوب کار در بازار
اگر معامله گری در بازار فارکس، شغل دوم شما می باشد پس باید مشخص کنید که هر چند وقت یکبار به بازار وارد می شوید. مثلا یک روز در هفته؟ تمام طول روز؟ کل هفته و … .
در حقیقت هر بار که شما به بازار وارد می شوید، ریسک مربوط به هر معامله را نیز می پذیرید و هر چه بیشتر در بازار حضور داشته باشید، احتمال اینکه سود یا ضرر داشته باشید افزایش پیدا می کند.
به همین دلیل مشخص کردن میزان حضور شما در بازار می تواند در ارزیابی استراتژی معاملاتی شما تاثیر بسیاری داشته باشد. پس از آن شما می توانید با استفاده از تعداد معاملاتی که انجام می دهید و تعداد روزهایی که در بازار حضور دارید، عدد تناوب خود را از طریق فرمول زیر به دست آورید.
تناوب معاملات روزانه = تعداد روزهای کاری / تعداد معاملات
محاسبه نسبت سود به ضرر
به دست آوردن نسبت سود به ضرر به شما کمک می کند تا بتوانید میزان معاملات موفقی که انجام داده اید را به دست آورید. این عدد را می توانید با استفاده از فرمول زیر و از طریق داده هایی که جمع آوری کرده اید به دست آورید.
نسبت سود به ضرر = مجموع معاملات ناموفق/ مجموع معاملات موفق
اگر این نسبت از 1 بیشتر شود به این معناست که معاملات موفق شما بیشتر از معاملات ناموفق تان بوده است؛ و اگر کمتر از 1 باشد برعکس.
محاسبه نسبت سود به ضرر موثر
برای اینکه بدانید در معاملات موفق خود چه میزان سود کرده اید، می توانید نسبت سود به ضرر موثر را محاسبه کنید. این نسبت نشان دهنده ی این است که در معاملات موفق نسبت به معاملات ناموفق چه میزان سود داشته اید.
نسبت سود به ضرر موثر = مجموع پیپ های از دست رفته / مجموع پیپ های بدست آمده
اگر این نسبت کمتر از 1 باشد به معنای این است که شما در حال از دست دادن سرمایه خود هستید. به این ترتیب شما می توانید با انجام این محاسبات و به دست آوردن این نسبت ها متوجه شوید که استراتژی معاملاتی شما تا چه میزان اثربخش است و کارآیی دارد و می تواند شما را در معاملاتی که انجام می دهید موفق کند.
کلام پایانی
اکنون می دانید که استراتژی معاملاتی چیست و به طور کلی می توان گفت برای طراحی یک استراتژی معاملاتی موفق ، نه تنها لازم است که از فاکتورهای تاثیرگذار در این استراتژی آگاه باشید، بلکه شما می توانید طبق روحیات و شخصیت خود، این استراتژی را مشخص کنید و معاملات خود را مطابق آن مدیریت کنید.
مولفههای مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه
همه افراد هر روز در معرض نوعی ریسک قرار میگیرند، خواه رانندگی و پیادهروی در خیابان ، خواه سرمایهگذاری یا مواردی دیگر. شخصیت، سبک زندگی و سن سرمایهگذار از مهمترین عواملی است که برای مدیریت سرمایهگذاری فردی و اهداف ریسک در نظر گرفته میشود. هر سرمایهگذار مشخصا دارای پروفایل ریسکپذیری متفاوتی است که بر اساس قدرت مقاومت او در برابر تغییر شرایط مشخص میشود. وقتی صحبت سرمایهگذاری به میان میآید باید در نظر داشت که رابطهی تنگاتنگی میان ریسک، خطر و پاداش وجود دارد. به قول معروف «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود». به طور کلی، با افزایش ریسکهای سرمایهگذاری، سرمایه گذاران برای جبران پذیرفتن این ریسکها، انتظار بازده یا پاداش بیشتری را دارند. در ادامه پس از بررسی انواع ریسک های سرمایه گذاری، به بررسی مولفه های مالی و اقتصادی تاثیرگذار در جذب سرمایه می پردازیم.
در مقالات پیشین در ارتباط با “مسیر تبدیل استارتاپ از ایده تا عرضهی اولیه سهام” صحبت نمودیم و به بررسی مراحل سرمایه گذاری استارتاپ ها پرداختیم. در این مقاله با تمرکز بر شاخص های مالی و اقتصادی به نحوه جذب سرمایه گداران و نحوه تصمیم گیری آنها می پردازیم.
در شکل زیر شماتیکی از این رابطه بیان شده است. برای این که بتوانید درک کنید که چه عوامل و فاکتورهایی در یک کسب و کار برای سرمایهگذاران جذاب است، ابتدا باید با ریسکهای سرمایهگذاری آشنا شوید و بدانید که سرمایهگذاران چگونه و از طریق چه راههایی، کسب و کارها را میسنجند.
رابطهی ریسک یا خطر با بازگشت سرمایه یا پاداش (برگرفته از Investopedia)
ریسک در سرمایه گذاری
به طور کلی در اصطلاح مالی، ریسک اختلاف درآمد یا آوردهی واقعی یک کسب و کار نسبت به درآمد یا سود مورد انتظار آن کسب و کار، در گذر زمان رشد استارتاپ است. ریسک یا خطر در واقع احتمال از دست دادن بخش یا تمام سرمایهی اولیهای است که وارد کسب و کار کردهاید.
به صورت کمی، ریسک معمولاً با در نظر گرفتن رفتارها و نتایج تاریخی کسب و کار ارزیابی می شود. در امور مالی، «انحراف معیار» یک معیار متداول مرتبط با ریسک است. انحراف معیار به اندازهگیری نوسانات ارزش داراییها در مقابل میانگین ارزش داراییهای پیشین کسب و کار در یک بازه زمانی مشخص است.
بر اساس طبقه بندی سایت Investopedia و wallstreetmojo ریسکهای مالی به دو بخش کلی سیستماتیک و غیر سیستماتیک بخشبندی شده که دارای زیر بخشهای دیگری از قبیل شکل زیر هستند.
شماتیکی از ریسکهای مالی یک کسب و کار
در ادامه به شکل خلاصه به تعریف انواع ریسکها پرداخته میشود:
- ریسک بازار: به ریسکی گفته میشود که ممکن است یک سرمایهگذاری به دلیل تغییرات و تحولات اقتصادی در برابرش قرار گرفته و ممکن است ارزش و سرمایهی خود را از دست دهد. اصلیترین بخشهای ریسک بازار به قسم زیر است:
- ریسک سهامی
- ریسک نرخ بهره/ سود
- ریسک ارز
شماتیکی از تاثیر ریسک افقی بر سرمایه
- ریسک طول عمر: هر وقت هر سرمایهگذاری بیش از زمان پیشبینی شدهی سرمایهگذاران به طول میانجامد، دچار این قبیل ریسکها میشود که عموما وارد سرزمینی ناشناخته شده که عموما نمیتوان درکی از خطرات پیش رو داشت.
- ریسک سرمایهگذاری خارجی: به ریسکی گفته میشود که به دلیل سرمایهگذاری در کشورهای خارج از کشور به وقوع می پیوندد، در واقع سرمایهگذاران با عواملی چون پایین آمدن شاخص اقتصادی GDP آن کشور، بالا رفتن تورم، ناآرامیهای مدنی و … مواجه میشوند.
حال که با خطرات و ریسکهای یک سرمایهگذاری آشنا شدید، جدا از اینکه خودتان میتوانید از روشهای مدیریت و شناخت ریسک برای پایین آوردن و مطمئن کردن کسب و کار خود اقدام کنید، دید بهتری از روش تصمیمگیری سرمایهگذارها بر یک کسب و کار دارید. در ادامه به شاخصهای پر اهمیت یک کسب و کار برای سرمایهگذاران پرداخته میشود، تا بتوان دید بهتری برای سنجش یک کسب و کار پیدا کرد و با ریسکهای آن آشنا شد.
شاخصههای مالی سنجش کسب و کارها
عموما سرمایهگذاران برای شناسایی ریسک کسب و کار از روشهای مختلف ارزیابی شرکتها مانند روش نسبتها یا نرخ بازگشت سرمایه و … استفاده میکنند. عموما قبل از پذیرش سرمایهگذار خارجی، هر بنیانگذاری خود به نوعی در حال سرمایهگذاری بر روی کسب و کارش است، پس بهتر است که با برخی از این شاخصهای مالی آشنا شوید تا بتوانید پیشبینی درستی به سرمایهگذار از کسب و کارتان ارائه دهید.
از برخی شاخصهای اقتصادی مانند IRR و NPV می توان برای تعیین میزان مطلوبیت یک پروژه و ارزش افزوده ایجاد شده توسط آن شرکت استفاده کرد. در حالی که یکی از این شاخصها به صورت درصدی استفاده میشود، دیگری به صورت رقم واحد پولی (دلار، ریال و …) بیان میشود.
ارزش فعلی (PV) و ارزش فعلی خالص (NPV)
ارزش فعلی (PV) آن ارزشی است که است که خالص جریانات نقدی ورودی در حال حاضر برای شرکت دارند. خالص ارزش فعلی (NPV) همان ارزش فعلی است که میزان کل سرمایهگذاری انجام شده در پروژه از آن کم میشود. به بیانی دیگر در فرمولهای زیر آورده شده است:
شاخص سود آوری (PI)
شاخص دیگری که از PV و NPV میتوان استخراج کرد، شاخص سود آوری (PI) میباشد که به شکل درصد بیان شده و به قرار فرمول زیر است:
به طور مثال اگر در ابتدا یک سرمایهگذاری ۱۰۰ واحدی روی طرح انجام شده باشد و سپس در سال اول ۵۰ واحد درآمد و در سال دوم ۵۰ واحد هزینه و ۱۵۰ واحد درآمد در شرکت وجود داشته باشد (آورده شده در شکل ۱-۴)، با در نظر گرفتن نرخ بهره/ تنزیل ۱۰% شاخصها به صورت زیر محاسبه میشود.
جریانات درآمد – هزینهی شرکت (برگرفته از آموزههای مهندس پورمددکار)
درواقع ارزش خالص فعلی گویای آن است که اگر روی این طرح ۱۰۰ واحد پولی سرمایه گذاری شود با توجه به نرخ بهره / تنزیل ۱۰% (عموما در حالت واقعی نرخ سود بانکی برابر با نرخ تنزیل در نظر گرفته میشود) نه تنها بعد از دو سال ۱۰۰ واحد پولی به سرمایهگذار بازگشت داده میشود بلکه ۲۰ واحد پولی اضافی هم به آن داده میشود، به معنای دیگر نه تنها اصل ارزش سرمایه نگه داشته میشود، بلکه ۲۰ واحد پولی سود نیز به آن پول اضافه خواهد شد. اگر نرخ تنزیل بالاتر گرفته میشد امکان منفی شدن این شاخص هم وجود دارد.
بعد از مشخص شدن سوددهی طرح باید میزان سوددهی به صورت نسبی و بدون واحد مشخص شود تا دید آیا آن طرح با توجه به سودده بودن برای سرمایهگذاری مناسب است یا خیر، برای رسیدن به این مهم از شاخصهایی به نام نرخ بازده داخلی یا نرخ بازگشت سرمایه استفاده میکنند.
نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازگشت سرمایه (ROR/ROI)
نرخ بازده داخلی (IRR = Internal Rate of Return) نرخی است که سود و زیان یک پروژه را مشخص میکند. تحلیلگران اقتصادی معمولا از این فاکتور در کنار ارزش خالص فعلی (NPV) استفاده میکنند. این مسئله به این دلیل است که هردو روش، مشابهاند ولی متغیرهای متفاوتی دارند.
با کمک ارزش خالص فعلی، میتوانید به یک نرخ تنزیل مشخص برای شرکت خود دست پیدا کنید و سپس ارزش فعلی سرمایهگذاری را محاسبه کنید. اما در نرخ بازده داخلی، باید بازگشت واقعی جریانهای نقدی پروژه را محاسبه و سپس این نرخ بازگشت را با نرخ مانع شرکت (Hurdle Rate) مقایسه کنید. اگر نرخ بازده داخلی بیشتر باشد، سرمایهگذاری شما، یک سرمایهگذاری ارزشمند خواهد بود. ضرورتا IRR نرخی است که در آن NPV مربوط به یک سرمایهگذاری، برابر صفر است. فرمول IRR به قرار فرمول زیر است:
که در رابطه بالا:
- Ct = سود خالص برای دوره زمانی مورد نظر
- t = تعداد دوره زمانی
- r = نرخ بهره در دوره زمانی مورد نظر
- I = میزان سرمایهگذاری
در مثال ذکر شده در بخش قبلی میزان IRR به قرار زیر است:
هر سرمایهگذاری با توجه به زمینهی طرح و ریسکهای مورد انتظار، شاخصی به نام حداقل نرخ جذب کننده (MARR = Minimum Acceptable Rate of Return) برای خود تعریف میکند که اگر شاخص IRR بیشتر از آن باشد حتما بر روی طرح سرمایهگذاری میکند و اگر کمتر باشد ریسک سرمایهگذاری را نمیپذیرد.
نرخ بازده (RoR = Rate of Return/ Return on Investment) را می توان برای هر سرمایهگذاری، از وسیله نقلیه و املاک و مستغلات گرفته تا اوراق قرضه، سهام و هنرهای زیبا اعمال کرد. RoR با هر دارایی کار می کند به شرط آنکه دارایی در یک زمان خریداری شود و در دوره ای در آینده جریان نقدی ایجاد کند. سرمایه گذاریها، تا حدی بر اساس نرخ بازده گذشته ارزیابی میشوند، که میتواند در مقایسه با داراییهای همان نوع برای تعیین جذاب ترین سرمایه گذاریها ارزیابی شود. بسیاری از سرمایه گذاران دوست دارند قبل از انتخاب سرمایه گذاری ، نرخ بازده مورد نیاز را انتخاب کنند. این نرخ از فرمول زیر به دست میآید:
نقطهی سر به سر (Break Even Point)
در مقالات پیشین در ارتباط با دره مرگ و روش های تامین مالی آن صحبت نمودیم. چنان چه علاقه مند به این مقاله هستید میتوانید از طریق کلیک بر روی عبارت “راهکارهای تامین مالی در درهی مرگ استارتاپها” اقدام نمایید.
تجزیه و تحلیل نقطهی سر به سر در اقتصاد، کسب و کار و حسابداری هزینه به نقطهای اشاره دارد که در آن هزینه کل با درآمد کل برابر میشود. برای تعیین تعداد واحدها یا ارزش و میزان درآمد مورد نیاز برای تأمین کل هزینه ها (هزینه های ثابت و متغیر) از تحلیل نقطه سر به سر استفاده می شود.
به طور خلاصه:
- در نقطه سر به سر، شرکت هیچ ضرر و زیانی نمی کند.
- نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که میانگین درآمد = میانگین هزینهی کل (AR = ATC)
- نقطه سر به سر در جایی رخ می دهد که درآمد کل = هزینه کل (TC = TR)
طبق تعریف به دیاگرام زیر خواهیم رسید:
دیاگرامی از نقطهی سر به سر تعدادی و ارزشی
تعریف فرمولی نقطهی سر به سر
(هزینه متغیر در واحد محصول – قیمت فروش در واحد محصول) / هزینههای ثابت = نقطه سر به سر تعدادی
- هزینههای ثابت (Fixed Costs) به هزینههایی گفته میشود که با تغییر میزان محصول و تولید تغییری نمیکنند. (عموما در طی سال در نظر گرفته میشود، مانند، حقوق، اجاره، تجهیزات ساختی و …)
- قیمت فروش در واحد محصول (Price) به قیمت هر کدام از محصولات به صورت واحدی گفته میشود.
- هزینه متغیر در واحد محصول (Variable Costs) به هزینههایی گفته میشود که برای تولید یک واحد از محصول به صورت مستقیم نیاز است.
قابل ذکر است که قیمت فروش واحد محصول منهای هزینه متغیر واحد محصول، حاشیه سود هر واحد است. به عنوان مثال، اگر قیمت فروش کتاب 100 هزار تومان و هزینههای متغیر آن 5 هزار تومان برای ساخت کتاب باشد، 95 هزار تومان حاشیه سود در واحد محصول است و به جبران هزینههای ثابت کمک میکند.
اصولا نقطهی سر به سر در اولین مراحل تصمیمگیری برای سرمایهگذاری بر استارتاپها صورت میگیرد، زیرا دلایل زیادی وجود دارد تا به آن نقطه نرسید یا به عنوان استراتژی خود مشخص کنید که چه قدر از آن ارزش را میخواهید صرف چه هزینههایی کنید. به همین دلیل در اولین مرحله این شاخص تحلیل میشود تا در صورت منطقی بودن به مراحل بعدی رجوع شود. به طور مثال در مرحلهی بعدی با رسم جریان درآمد – هزینه در دو حالت عادی و تجمعی، زمان رسیدن به نقطه سر به سر تجمعی و عادی را محاسبه میکنند، تا با تحلیل آن دو نمودار، به میزان ریسکهای احتمالی موجود در روند رشد کسب و کار بپردازند.
تیم سرمایه گذاری صندوق پژوهش و فناوری گیلان جهت توانمندسازی استارتاپ ها و کسب و کارهای نوپا، فایل excel مورد نیاز جهت تحلیل مولفه های مالی را آماده نموده است. چنان چه تمایل به دریافت این فایل نمونه دارید، می توانید درخواست خود را با موضوع “دریافت فایل excel تحلیل مولفه های مالی” به آدرس پست الکترونیک صندوق گیلان ([email protected]) ارسال نموده یا در زیر همین پست آدرس پست الکترونیک خود را یادداشت بفرمایید.
دیدگاه شما