ارزیابی کسب و کار پیش از ورود (مدل پورتر)
پیش از ورود به هر صنعت (کسب و کار) باید دو مورد را به دقت بررسی کنیم. اول اینکه جذابیت آن صنعت به اندازه ای هست که ما را قانع کند؟ آیا تولید محصول یا خدمات مربوط به آن نیاز مردم هست و مورد استقبال قرار می گیرد؟ و نکته دوم که شاید مهمتر از مورد اول باشداین است که آیا ما توانایی تولید این محصولات و خدمات را داریم؟ این توانایی می تواند بر اساس موارد گوناگونی مثل سرمایه اولیه، موانع بزرگتر برای ورود به بازار موانع بزرگتر برای ورود به بازار دانش فنی و تخصصی، موقعیت جغرافیایی، نیروی کار لازم و متعهد و… ارزیابی شود.
ما در این مقاله به مورد اول می پردازیم و سعی در ارائه راه کار برای تحلیل صنعت به شما داریم. اما هرگز از مورد دوم و تصور درست از تواناییهای امروزتان غافل نشوید.
ارزیابی صنعت پیش از ورود
گاهی قصد داریم کاری را شروع کنیم که پیش از این وجود نداشته است. در نتیجه ممکن است نیاز به آن هم احساس نشده باشد. در چنین شرایطی باید برای ایجاد نیاز و بازار آن برنامه ریزی کنیم. مثال موانع بزرگتر برای ورود به بازار آشنای این مورد تلفن های همراه است که پیش از ورودِ آنها به بازار، کسی نیاز به آنها را با دوربینهای باکیفیت، اینترنت همراه، اپلیکیشن های خاص و … احساس نکرده بود و در واقع به آنها نیازی نبود.
اما با ورود آنها این نیاز رفته رفته ایجاد و تقویت شد تا به اینجا که عدم وجود آنها در زندگی امروز ما غیر فابل تصور است. اسنپ، دیوار و دیجیکالا به شکل امروزی نیز می توان به عنوان مثال های دیگر مطرح کرد و این فهرست همینطور ادامه دارد.
اما در موانع بزرگتر برای ورود به بازار بسیاری از موارد ما قصد ورود به صنعتی را داریم که هم اکنون هم افرادی در آن فعال هستند. در این شرایط باید میزان بازار فروش و حاشیه سود آن را مورد بررسی قرار دهیم. مایکل پورتر یکی از استراتژیست های مطرح، مدلی را برای تحلیل این صنایع ارائه می دهد که در ادامه به بررسی آن می پردازیم.
مدل پورتر در تحیلی صنعت
پورتر برای تحیلی یک صنعت و تخمین میزان جذابیت آن ۵ نیرو را مهم و اساسی می داند:
۱-موانع ورود ( اشاره به سختی یا سهولت ورود به صنعت)
رقابت در هر صنعت تا حدی خوب و مناسب است و باعث پویا بودن فعالان آن صنعت می شود. اما اگر این رقابت بیش از حد شود نتیجه ای جز کاهش حاشیه سود ندارد. چرا که در این رقابت، رقبا با ارائه پیشنهاد های ویژه، تخفیف، امکانات اضافه بدون افزایش مناسب قیمت، تبلیغات و کارهایی از این دست قصد افزایش سهم خود از بازار را دارند.
دیر یا زود سایر رقبا هم برای باقی ماندن در گردونه صنعت مجبور به ارائه این تخفیفات و خدمات اضافه می شوند و ارائه آنها دیگر یک مزیت رقابتی به حساب نمی آید و تنها نتیجه آن کاهش حاشیه سود فعالان آن صنعت است.
حال اگر ورود به هر صنعت به سادگی اتفاق بیفتد، با دیدن جذابیت و سود بالای آن ممکن است افراد بسیاری هم به فکر ورود به آن بیفتند و در نتیجه رقابت افزایش پیدا کند و آن صنعت جذابیت خود را از دست بدهد.
هر قدر موانع ورود به یک صنعت بزرگتر و جدیتر باشند، ورود به آن سخت تر خواهد بود و امنیت فعالان حاضر در آن صنعت بیشتر می شود. در نتیجه می توان به حاشیه سود بیشتر فکر کرد و قدرت بیشتری برای کنترل بازار داشت. عواملی وجود دارند که ورود به هر صنعت را دشوارتر می کنند. در ادامه برخی از این عوامل را مورد بررسی قرار می دهیم.
سرمایه اولیه زیاد
سرمایه اولیه برای ورود به هر صنعت با صنعت دیگر متفاوت است اما هر قدر سرمایه اولیه برای ورود به آن بیشتر باشد، ورود به صنعت مورد نظر دشوارتر خواهد بود.
دشمنی های فعالان فعلی
ممکن است سازمان هایی که در حال حاضر فعال هستند از ورود و رشد تازه واردان جلوگیری کنند. آنها روش های مختلفی را می توانند برای این کار انتخاب نمایند. روش هایی مثل فروش زیر قیمت تمام شده، لابی کردن با مسئولین، راه اندازی کمپین های تبلیغاتی گوناگون.
اهمیت مقیاس در کسب و کار
دلیل موفقیت اجناس چینی و عدم توانایی شرکت های داخلی در رقابت با آنها دقیقا همین موضوع است. در اکثر صنایع مانند تولید لباس(سری دورزی)، موتورهای الکتریکی و… با افزایش تعداد تولید در حجم بالا قیمت تمام شده محصول پایین می آید.
به همین دلیل برای صنایع قدیمی تر که فروش بالایی دارند قیمت تمام شده خیلی کمتر می شود و در نتیجه می توانند محصولات خود را با قیمت پایین تر راهی بازار کنند و عملا جایی برای رقابت باقی نگذارند. بنابراین در چنین صنایعی باید با مقیاس بالا وارد شوید که این موضوع خود باعث افزایش سرمایه اولیه مورد نیاز و ریسک بالاتر می شود.
منحنی یادگیری
برخی از صنایع شیب زیادی دارند و در مدت زمان کوتاهی می توان تمام جزئیات کار را یاد گرفت. در حالی که یادگیری برخی دیگر از صنایع کاری دشوار، زمان بر و پر هزینه ای است که باعث ایجاد موانع بزرگ در ورود به آن صنعت می شود.
۲-رقابت بین فعالان فعلی
هر قدر رقابت بین فعالان یک صنعت بیشتر باشد ورود به آن سخت تر است. گذشته از آن، این رقابت باعث کاهش حاشیه سود شده و موانع بزرگتر برای ورود به بازار موانع بزرگتر برای ورود به بازار از جذابیت آن صنعت می کاهد. مواردی هستند که سبب افزایش شدت این رقابت می شوند.
نرخ پایین رشد یکی از این موارد است. تا زمانی که یک صنعت در حال رشد است فعالان در آن تصور می کنند جا برای همه هست. اما زمانی که سرعت رشد کاهش می یابد رقابت زیاد می شود و هر کسب و کار تلاش می کند مشتریان رقبای خود را جذب کند. از طرفی اگر در آن صنعت هزینه های ثابت زیاد باشد با کاهش بازار و تولید، قیمت تمام شده افزایش می یابد. در نتیجه صاحبان آن کسب و کار ها برای کاهش قیمت تمام شده مجبور می شوند سطح تولیدات خود را بالا نگه دارند که این خود سبب افزایش رقابت می شود.
ایجاد تمایز و تنوع، روشی است تا بتوان از فشار رقابت در بخشی از صنعت کاست و در قسمت های دیگر آن که رقابت کمتر است فعالیت نمود. اما اگر در صنعتی که قصد ورود به آن را دارید خیلی امکان ایجاد تمایز وجود نداشته باشد شما در باتلاق رقابت با رقبای قدرتمند گیر می افتید و احتمال موفقیت شما کاهش می یابد.
۳-قدرت چانه زنی مشتریان
عواملی وجود دارند که می توانند قدرت چانه زنی مشتریان را افزایش دهند. این عوامل سبب می شوند وابستگی شما به آنها افزایش یابد و برای فروش محصولات خود دچار مشکل شوید. خریداران متمرکز یکی از این عوامل هستند.
اگر تعداد خریداران شما خیلی زیاد باشد قدرت چانه زنی آنها کاهش می یابد. اما اگر تعداد خریدارن کم باشد شما دیگر به سادگی نمی توانید از یک خریدار صرفه نظرکنید و مجبور می شوید به خواسته های آنها تا حدی که در توان شماست تن بدهید.
همچنین اگر مشتری به راحتی بتواند برند محصول و خدماتی که از شما می گیرد را تغییر دهد قدرت بیشتری پیدا می کند. مثلا عوض کردن بانک یا شرکت حمل و نقل برای سازمان ها به راحتی انجام می شود اما تعویض نرم افزار حساب داری کار دشواری است و در بسیاری از موارد حتی در صورت عدم رضایت کامل از نرم افزار، برای دوری از زحمات و اشتباهات جابجایی اطلاعات، کار خود را با نرم افزار قبلی ادامه می دهند.
۴-قدرت چانه زنی تامین کنندگان
تمام کسانی که امکانات، تجهیزات و مواد اولیه مورد نظر شما را تامین می کنند در گروه تامین کنندگان شما قرار می گیرند و مشابه آنچه در قسمت قبل گفته شد می توان به تحلیل آنها پرداخت. یعنی اگر تامین کننده شما بی رقیب باشد و به سادگی نتوانید جایگزینی برای آن پیدا کنید، قدرت چانه زنی آنها افزایش می یابد و شما مجبور خواهید شد با آنها تحت شرایط خودشان کنار بیایید.
۵-محصولات و خدمات جایگزین
منظور ما از محصولات جایگزین، محصولات رقبا نیست. در واقع هر چیزی که منفعت مشابه آنچه شما عرضه می کنید را داشته باشد برای صنعت و کسب و کار شما یک خطر به حساب می آید. مثلا سایت های دیوار و باما خطری برای آژانس های مسکن و نمایشگاه های ماشین به حساب می آید. استفاده از اسنپ و تپسی هم در مقابل آژانس ها و خطوط تاکسیرانی مثال دیگری از این ماجراست.
بنابراین پیش از ورود به یک کسب و کار عوامل پنجگانه بالا را به دقت بررسی کنید. سپس روی توانایی های خود متمرکز شوید. خوش بین بودن در شروع کار خوب است اما آن را با توهم اشتباه نگیرید.
خوشبینی واقع بینانه که اصل اول یک مغز متفکر است، می تواند شما را به سلامت از این مسیر دشوار عبور دهد. در ابتدای کار ریسک خود را تا جای ممکن کاهش دهید و سرمایه گذاری معقولی روی کسب و کار مورد نظر انجام دهید. در این مورد در مقاله اهمیت توسعه زیرساخت و بازار بیشتر توضیح داده ایم.
موانع تأسیس و رشد کسب و کارهای کوچک(استارتآپها)
به گزارش خبرنگار علمی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» ، سختترین مرحله عمر یک کسبوکار خرد یا شرکتی دانشبنیان معمولا راهاندازی و شروع محسوب میشود. بسیاری از این کسبوکارها در همان سال اول با شکست مواجه میشوند.
صاحبان این کسبوکارها اذعان دارند که سختترین مرحله کسبوکار آنها سه سال اول شروع به کارشان بوده است.
مطالعات مختلف که نشان میدهد که فارغ از اندازه یک کسبوکار، تقریبا در اکثر کسبوکارها دستیابی به نقدینگی مانع اساسی و کلیدی صاحبان آنها بوده است.
کسبوکارهای خرد نسبت به بزرگ، بسیار سختتر میتوانند به منابع مالی و نقدینگی بانکی دسترسی داشته باشند.
صاحبان کسبوکارهای خرد و تازه تأسیس طبق تحلیلی که پیش از این مرکز پژوهشهای مجلس هم ارائه داده بود به احتمال زیاد دست به گریبان موانعی همچون کمبود نقدینگی، محصولات ضعیف و بازاریابی ناقص هستند.
با گذر زمان و بزرگتر شدن کسبوکار این شرکتها موانعشان به مسائل استراتژیک، محیطی و مهارتهای مدیریتی مربوط میشود.
در کشورهای مختلف یکی از موانع توسعه کسبوکارهای خرد و کوچک وجود بروکراسیهای شدید و ناپایدار اداری است.
مانع بعدی قوانینی است که برای کنترل شرکتهای خصوصی وضع میشود.
به طور خاص مواردی همچون قوانین ثبت شرکت برای ایجاد کسبوکار و همچنین سیستمهای مالیاتی پیچیده موانع مهمی در برابر ایجاد و رشد کسبوکارها هستند.
براساس تحلیل سازمان کارآفرینان جوان اتحادیه اروپا، در کشورهای مختلف معمولا قوانین تجاری و مربوط به عقد قراردادها، حقوق داراییهای فکری، رویههای اجرایی، قوانین ورشکستگی و داراییهای خصوصی به طرز بدی طراحی شدهاند. در صورتیکه قوانین خوبی نیز در این زمینه وجود داشته باشد این قوانین به خوبی اجرا نمیشوند.
در مجموع میتوان این دسته از موانع را مربوط به محیط قوانین تجاری دانست.
همچنین یکی از موانع مهم در برابر کسبوکارهای خرد عدم کفایت در زیرساختها است. در این کسبوکارها در بسیاری از موارد توانایی جذب و استخدام کارکنان موانع بزرگتر برای ورود به بازار مناسب وجود ندارد.
این کسبوکارها نمیتوانند به خوبی مدیریت بازاریابی را به اجرا بگذارند. همچنین این شرکتهای خرد تولید، کار، امور مالی و تکنیکی و اخذ راهنماییهای تخصصی موانع عدیدهای دارند.
همچنین مطالعات صورت گرفته درباره موانع رشد کسبوکارهای خرد در کشورهای جهان سوم توسط سازمان موانع بزرگتر برای ورود به بازار مذکور نشان میدهد که کسبوکارهای کوچک در این کشورها معمولا دارای سرمایه کافی برای رشد و توسعه نیستند.
در کشوری مانند زامبیا وامهای بانکی تنها میتوانند 24 درصد از سرمایه مورد نیاز این کسبوکارها را برای رشد فراهم سازند.
در کشورهای جهان سوم معمولا منابع خارجی کسب سرمایه به دلایل مختلف در دسترس نبوده و این کسبوکارها نمیتوانند به راحتی از آنها برخوردار شوند.
معمولا در کشورهای در حال توسعه قوانین و روندهای ارائه وام برای حمایت از کسبوکارهای خرد و کوچک نیست.
مطالعات صورت گرفته نشان میدهد که میزان دسترسی به سرمایه اولیه نقش بسیار مهمی در موفقیت کسبوکارهای تجاری دارد.
میتوان مواردی همچون نداشتن تجربه کافی در زمینهای که شروع به فعالیت میشود، نداشتن دانش لازم در آن زمینه، ضعف در مهارتهای مدیریتی و کمبود برنامهریزی مناسب، کمبود تحقیقات بازار، کمبود اعتماد و اطمینان و کمبود آموزش را از دیگر موانع رشد این واحدها دانست.
در زمینه موانع راهاندازی کسبوکارهای خرد مواردی همچون کمبود سرمایه لازم، رقابتهای سخت برای جلوگیری از ورود به بازار، زد و بند و فساد، نوسان قیمتها، کمبود مشتری و سیاستگذاریهای ناپایدار را میتوان از موارد مهم قلمداد کرد.
یکی از بزرگترین محدودیتهای پیشروی کسبوکارهای خرد را میتوان عدم دسترسی مناسب به فناوریهای مناسب در زمینههای کاری مورد نظر دانست.
همچنین هزینههای بیش از اندازه برای پروژههای توسعه محصول و کمبود فروش اثربخش کمبود تحقیقات بازاریابی از سایر موانع در توسعه و راهاندازی کسبوکارهای خرد دانسته شده است.
شکاف اطلاعاتی بین وظایف بازاریابی و تولید و کمبود سرمایه برای اجرای نرمافزارها از دیگر موانع توسعه این کسبوکارها است.
دولتهای مختلف برای سیاستهای اقتصادی خود و برای حمایت از اشتغال باید از کسبوکارهای خرد، کوچک و متوسط حمایت ویژهای به عمل بیاورند.
در این راستا دولتها باید در زمینههای زیر از این کسبوکارها حمایت کنند:
1. دسترسی به راهنماییهای لازم در زمینه حضور در بازار و صنعت
2. انجام اقدامات اصلاحی لازم در زمینه قوانین و شرایط قانونگذاری
3. دسترسی به بازاریابی و ملزومات
4. دسترسی به منابع مالی
5. دسترسی به زیرساختها
6. دسترسی به آموزش
7. دسترسی به تکنولوژیهای مناسب
8. تشویق ارتباطات بین شرکتها
بنابراین در مجموع با جستجو در ادبیات تحقیق و تجربیات دیگر کشورها میتوان موانع تأسیس و رشد را به صورت زیر دستهبندی کرد:
1. قوانین راجع به ثبت شرکتها برای ایجاد کسبوکار
2. نامناسب بودن قوانین مربوط به قراردادها، حقوق داراییهای فکری، رویههای اجرایی، قوانین ورشکستگی و داراییهای خصوصی
3. عدم توانایی جذب و استخدام کارکنان مناسب به علت ضعف در بازار کار یا هزینههای بالا
موانع بزرگتر برای ورود به بازار
13 شهریور 1400
موانع بهرهوری در صنعت پخش
موانع بهرهوری در صنعت پخش
موضوعات مطروحه توسط آقای دکتر سبحان نظری، عضو محترم هیئت عامل صندوق توسعه حمل و نقل کشور در نشست «چالش ها و فرصت های پیش روی صنعت پخش و حمل و نقل بار و کالا»:
“اگر در یک کلام به چالشهای موجود در صنایع زیربنای کشور پرداخته شود، باید به بهرهوری اندک اشاره شود. در بخش حمل و نقل کالا (چه درون شهری و چه برون شهری) و همینطور بخش صنعت پخش نظیر پخش مواد غذایی، پخش دارو و پخش انواع کالاهایی که در شبکه پخش کشور جابهجا میشوند، با معضلی جدی در اقتصاد و عملیات خود مواجه هستند و در کلی ترین نامگذاری نیز میتوان این موضوع را عدم بهرهوری نامید.
در حال حاضر نیز مدیریت این بخش ها بسیار پرهزینه صورت میگیرد و ثروتهای هنگفتی در این بخش از اقتصاد کشور نهفته است. اندازه اقتصاد کشور به بیان دقیقتر بر حسب (GDP) به حساب (PPP) برابری قدرت خرید تولید ناخالص داخلی کشور در گروه ۲۰ کشور اول دنیا قرار دارد (ایران تا چندی پیش در رتبه ۱۸ – ۱۷ جهان قرار داشت و در حال حاضر حدوداً در رتبه ۲۲ دنیا قرار دارد) و به تبع همین رتبه، ناوگان حمل و نقل کشور نیز جزو سیستم های بزرگ حمل و نقل و لجستیکی دنیا هستند. بنابراین ثروت انباشته زیادی در این بخش ها وجود دارد، اما متأسفانه مقدار محصولی که از این منابع استحصال میشود، اندک است. در حال حاضر این مسئله به عنوان یک چالش در این وضعیت است که در ادامه به بیان چند مورد از موانع بهرهوری در صنعت پخش کالا می پردازیم:
1- خرده کاری و رعایت نشدن اقتصاد مقیاس: برای مثال موانع بزرگتر برای ورود به بازار بزرگترین شرکت های پخش دارو در ایران نظیر داروپخش، پخش رازی، پخش هجرت و غیره؛ تعداد انبارهای استانیشان هر کدام به صورت جداگانه در مراکز مختلف کشور حدود 25 – 18 سیستم پخش مستقل خود را دارد؛ اگر به بازار دارویی آمریکا (برای مثال چند مورد موانع بزرگتر برای ورود به بازار از شرکتهای بزرگ پخش داروی آن) توجه کنیم، برای کشور آمریکا که مساحت آن حدود ۶ برابر بزرگتر از ایران و جمعیت آن تقریباً ۵ – ۴ برابر بیشتر از ایران و بازار مصرف آن نسبت به ایران بزرگتر است، مشاهده میشود که تعداد انبارهای پخش آن در نیز همین حدود است (یعنی چیزی نهایتاً در حدود ۳۰ – ۲۰ مرکز در کل قاره آمریکا مستقر شده است). بدیهی است که در آن بازار هر کدام از آن مراکز مقدار فروش بیشتری دارند، چه بر حسب حجم فروش و چه بر اساس ارزش پولی آن ها.
عدم رعایت مقیاس در این حوزه در کشور ایران موجب کاهش سود در کسب و کارها و در نتیجه گران شدن کسب و کارها می شود. البته حمایتها و سخت گیری های دولت برای اعطای مجوزهای جدید به سرمایهگذاران جدید نیز موجب دامن زده شدن به گرانفروشی های این خرده کارها می شود.
2- رسوخ دانش و فناوری: نکته دیگری که لازم است در اینجا به عنوان مشکلات و موانع بهره وری به آن اشاره شود، رسوخ دانش و فناوری در شرکت های حمل و نقل کالا و هم در شرکت های پخش است. برای مثال فرض کنید اگر تاریخچه شرکت پخش دارویی را مطالعه کنید (از زمان تأسیس تا به حال)، مدیران ارشد آن ها اغلب از جنس پزشک داروساز و غیره بوده اند؛ واقعیت امر این است که اساساً صنعت پخش یک صنعت از جنس ادغام بازاریابی و لجستیک است و ارتباطی با پزشکی و داروسازی ندارد. اگر یک بار مسئله مکان یابی (Local Problem) توسط شرکت های پخش مورد توجه قرار بگیرد، در نتیجه شاهد کاهش چیزی در حدود ۴۰ – ۳۰ درصدی هزینه ها خواهند بود. در حوزه فناوری نیز و بعضا به همین صورت است و عدم استفاده از فناوری روز (نظیرGPS، امکانات و ظرفیت هایی که توسط Mobile Device پدید آورده می شود)، موجب بروز این گونه مشکلات میشوند. خرده کاری در این بخشها و فقر نرمافزاری، عدم خرید و استقرار نرمافزارهای کارا در شرکتها که در بیش از ۹۵ درصد از آن ها مشهود است و هزینههای تمام شده را به شدت افزایش می دهند.
* در ادامه به فرصت هایی که در این حوزه وجود دارند، اشاره می شود:
1- فرصت بازار بزرگ: از لحاظ مساحت، جمعیت و اقتصاد، کشور ایران ظرفیت های استفاده نشده مناسبی را دارا است؛ البته دلیل عدم استفاده از این ظرفیت ها نیز عدم وجود بهره وری در سیستم است؛ به عنوان مثال وجود منابعی از معادن عظیم در کشور ایران برای همگان مشهود است که اگر لجستیک خوب و بهره وری مناسب پشتیبان آن باشد، این امکان افزایش آن بهره وری تا ۳۰۰ میلیون تن وجود دارد.
2- فرصت بازار و ظرفیت بخش ICT کشور:
در انتهای عرایضم فرصت را مغتنم می شمارم و اعلام نمایم که سمت بنده در این حوزه، عضویت هیئت عامل در صندوق توسعه حمل و نقل کشور است. در معرفی این صندوق بیان می دارم این صندوق در سال جاری به موجب قانون مصوب مجلس، با مأموریت تأمین مالی پروژههای توسعه بخش حمل و نقل کشور (این پروژه ها اعم از زیرساختی و توسعه ناوگان حمل و نقل) تأسیس شد. چنین پروژه هایی که صندوق توسعه حمل و نقل کشور بنای حمایت از آن ها را دارد، میتوانند پروژههایی از جنس سرمایهگذاریهای فیزیکی و به موازات آن سرمایهگذاری موانع بزرگتر برای ورود به بازار های نرم و اصطلاحا دانش بنیان باشد. منابع مورد استفاده در این صندوق از سوی وزارت راه و شهرسازی تأمین میشود؛ همچنین ما مشتاق مراجعه علاقهمندان و داوطلبان جهت بررسی و استفاده از طرح ها و ظرفیت هایشان هستیم.”
موانع مالی توسعه کسب و کارهای بزرگ، کوچک و متوسط چیست؟
در این روزها که در هر رسانه ای صحبت از تولید داخلی و حمایت از آن انجام می گیرد توسعه کسب و کارها یکی از مهمترین مسائل اقتصادی کشور محسوب می شود. در این مورد به خصوص مسئله توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط اهمیت بسیار زیادی دارد، چرا که این کسب و کارها بخش اصلی تشکیل دهنده نظام اقتصادی یک کشور محسوب می شوند.
البته این فقط کسب و کارهای کوچک و متوسط نیستند که رشد و توسعه آن ها اهمیت و تاثیر زیادی در اقتصاد کشور دارد، بلکه میزان توسعه کسب و کارهای بزرگ نیز از شاخصه های اصلی کشورهای توسعه یافته است. اما مسئله اصلی اینجاست که تعریف توسعه در کسب و کارهای کوچک و متوسط با مفهوم آن در کسب و کارهای بزرگ تا حدی تفاوت دارد.
تفاوت در مفهوم توسعه کسب و کارهای کوچک، متوسط و بزرگ
قطعا زمانی که در مورد توسعه یک کسب و کار کوچک صحبت می کنیم منظورمان از توسعه با وقتی که در مورد توسعه کسب و کارهای بزرگ صحبت می کنیم متفاوت است. توسعه یک کسب و کار کوچک در حقیقت به معنای بزرگتر شدن و تبدیل شدن به کسب و کاری با ابعاد بزرگتر است. در واقعه توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط به این معناست که این کسب و کارها محصولات یا خدماتشان را با نیازهای بازار تطبیق داده اند و به این اطمینان رسیده اند که اگر ابعاد کسب و کار را بزرگ تر کنند، نه تنها به نتیجه می رسند، بلکه نتایج بهتری دریافت می کنند.
اما زمانی که در مورد کسب و کارهای بزرگ صحبت می کنیم، در بیشتر موارد، منظور از توسعه، ورود به بازارهای بین المللی و صادرات خدمات و محصولات به کشورهای دیگر است.
موانع مختلفی بر سر راه توسعه کسب و کارهای بزرگ، متوسط و کوچک وجود دارد، اما موانع مالی یکی از مهمترین این موانع محسوب می شود. در ادامه مهمترین موانع مالی که مانع توسعه این کسب و کارها در ابعاد مختلف می شوند را بررسی می کنیم.
دغدغه مالی صاحبین کسب و کارهای کوچک و متوسط
بنگاه های اقتصادی کوچک و متوسط، همان کسب و کارهایی هستند که تعداد پرسنل آن ها کمتر از 100 نفر است. در واقع یک فروشگاه با دو نفر کارمند فروش با یک شرکت پخش مواد غذایی که 95 نفر پرسنل دارد هر دو در دسته واحدهای اقتصادی کوچک و متوسط قرار می گیرند. بنابراین بنگاه های کوچک و متوسط ممکن است در اندازه کسب و کار با هم اختلاف زیادی داشته باشند.
معمولا دغدغه های اصلی این کسب و کارها حول محوریت بزرگ شدن مجموعه و افزایش تعداد پرسنل است. مشکلات و دغدغه های کسب و کارهای کوچک به اندازه ظرفیت آن ها کوچک یا بزرگ است. برای مثال در یک فروشگاه کوچک، قیمت نرم افزار حسابداری و هزینه حقوق یک حسابدار پاره وقت خود می تواند یکی از دغدغه های موجود برای مدیریت امور مالی باشد.
اعطای تسهیلات مالی و کمک های دولتی نیز از مسائل دیگری است که صاحبین کسب و کارهای کوچک و متوسط با آن درگیر هستند. متاسفانه در حال حاضر بنگاه های کوچک و متوسط با اینکه نقش مهمی در اقتصاد کشور ایفا می کنند، اما دولت به اهمیت توسعه آن ها توجه چندانی ندارد. در واقع دولت به این مسئله توجه ندارد که توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط خود به خود باعث پیشرفت وضعیت اقتصادی کشور خواهد شد.
البته دغدغه های مالی کسب و کارهای کوچک و متوسط محدود به همین موارد نیست. مسائلی مثل رد کردن لیست بیمه کارکنان یا پرداخت مالیات های سنگین و بسیاری از مسائل ریز و درشت دیگر از مواردی هستند که با عدم وجود حمایت های دولتی، بار روی دوش کسب و کارهای متوسط و کوچک را سنگین تر کرده اند.
مهمترین موانع توسعه کسب و کارهای بزرگ چیست؟
همانطور که اشاره کردیم دغدغه کسب و کارهای بزرگ ورود به بازارهای بین المللی و صادرات کالا و خدمات به کشورهای دیگر است.
موضوع اعتبار اسنادی از مسائل بسیار پراهمیت مالی است که در معاملات بین المللی اهمیت بسیاری دارد و در سال های اخیر با توجه به محدودیت های به وجود آمده در این مورد، صادرات و معاملات بین المللی به امر مشکلی تبدیل شده است. البته همچنان راهکارهایی برای دور زدن تحریم ها و کنار گذاشته نشدن صادرات وجود دارد، اما قطعا میزان آن را کاهش خواهد داد. در صورتی که با این موضوع آشنایی کافی ندارید پیشنهاد می کنیم مقاله گشایش اعتبار اسنادی را مطالعه کنید.
سخن آخر
با توجه به مسائل سیاسی و بازگشت تحریم ها مسائل مالی جدیدی بر کسب و کارها تحمیل شده که باعث افزایش مشکلات و به مانع بزرگی برای توسعه آن ها تبدیل شده است. البته صادرات در کسب و کارهای بزرگ اکنون نیز به صفر نرسیده، اما باید به این نکته توجه داشت که در زمان برداشته شدن تحریم ها نیز اتفاق بزرگی در زمینه صادرات رخ نداد. بنابراین نباید منتظر برداشته شدن تحریم ها بود. دولت ها باید در مسیر توسعه اقتصادی به توسعه بنگاه های اقتصادی کوچک و بزرگ نیز کمک کنند، تا همگام با رشد این بنگاه ها و به دنبال آن، وضعیت اقتصادی کشور نیز متحول شود.
بازار مشترک چیست؟
بازار مشترک پلی است برای افزایش فعالیت های اقتصادی مشترک بین چندین کشور تا بتوانند با ایجاد بازاری بزرگتر برای تولیدات و محصولات خود رونق اقتصادی را افزایش دهند.
بازار مشترک یعنی روابط اقتصادی و پیمانهای مشترک میان دو یا چند کشور که با حذف محدودیت ها و موانع و کاهش تعرفه به منظور افزایش مبادلات به صورت متقابل شکل میگیرد. بازار مشترک همچنین به معنی آزادی نقل و انتقال کالاها، خدمات و سرمایه ها است و باعث شده که در مجموع تولید ناخالص داخلی افزایش یابد. این آزادی ها و عدم وجود موانع، باعث افزایش میزان صادرات و سرمایه گذاری مستقیم خارجی شده و سطح رقابتها را افزایش داده است.
چرا که بازاری به مراتب بزرگتر با مصرف کنندگان بیشتر و عرضه محصولات رقابتی تر را شامل می شود. امروزه برای ایجاد بازار مشترک برخی فاکتورها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. داشتن مرز مشترک، زبان، فرهنگ و نژاد مشترک، ارتباطات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نگاه اقتصادی میتواند اثرات زیادی در ایجاد یک بازار مشترک داشته باشد. در ادبیات تجارت بین الملل تشابهات اقتصادی ، شاخص تجاری، تمرکز تجاری، آزادی اقتصادی، تجارت آزاد و نقش دولت در اقتصاد نقش و سهم تعیین کننده ای در ایجاد بازار مشترک دارند.
بازار مشترک اروپا مهمترین بازار مشترکی است که ایجاد شده است. جایی که در آن طی سالیان گذشته، تمایل برای ورود و استفاده از مزایای بازار مشترک اروپا افزایش یافته است، چرا که اصول اولیه بازار مشترک اروپا که همان تلاش برای تولید سرمایه و ثروت در این قاره بود، نه تنها برای فعالان عرصه اقتصادی بلکه برای همه شهروندان این کشورها نیز ثمربخش بوده است.
مزایای بازار مشترک
- بر اساس روابط اقتصادی که بین کشورها ایجاد می شود سطح فعالیت های اقتصادی بین آن ها موانع بزرگتر برای ورود به بازار افزایش می یابد و شرکت های تجاری و صنعتی می توانند در کشور و یا کشورهای دیگر نیز فعالیت کنند بنابراین بازار محصولات هر کشور بزرگتر می شود.
- تولیدکنندگان هر کشور برای ورود به بازار مشترک با کشورهای دیگر باید استانداردهای لازم برای ورود به بازار آن کشور را در محصولات خود داشته باشد و این باعث افزایش کیفیت محصولات می شود.
- بازار مشترک باعث از بین رفتن انحصار در تولید و عرضه محصولات شده و این شرایط بازار رقابتی را شامل می شود که در آن شرکت ها برای عرضه و فروش محصولات خود باید در قیمت محصولات دقت بسیاری داشته باشند.
- با کاهش یا صفر شدن تعرفه های ورود محصولات کشورهای یک بازار مشترک، می توان برخی از اقلام و محصولاتی که توان تولید پایین و یا صفری در کشور مبدا دارد را برای عرضه با قیمت مناسب تر فراهم کرد.
- ایجاد بستری مناسب برای سرمایه گذاری های هدفمند و سود ده برای کشورهای بازار مشترک و حتی کشورهایی خارج از روابط اقتصادی مشترک
- ایجاد اشتغال و درآمد زایی ارزی در طبقات پایین دست
- و .
از اهداف برنامه ششم توسعه و برنامه ۱۴۰۴ جمهوری اسلامی افزایش سطح همکاری با کشورهای منطقه است. علاوه بر این، ایران با بیش از 70 کشور دنیا کمیسیون های مشترک اقتصادی تشکیل داده و همکاری های مشترک اقتصادی دارند که فعال ترین و مهم ترین آنها کشورهایی است که سطح مبادلات تجاری با آنها بالا است. ترکیه، چین، عراق، افعانستان، امارات و روسیه از جمله مهمترین کشورهایی هستند که مبادلات تجاری بالایی با ایران دارند و در آینده نزدیک سطح همکاری و بازار مشترک بین این کشورها افزایش بیشتری نیز خواهد یافت.
دیدگاه شما